در این تلاطم های روزگار و استرس های زندگی، همه ی ما آدم ها به دنبال نسخه ای می گردیم که به وسیله ی آن به آرامش برسیم؛ آرامشی ماندگار و پایدار.
دقت کرده اید که آرامش روح و روان ما هم شده دکان کاسبی عده ای؟ پول های کلانی که به جیب می زنند یا شهرت و آوازه ای که برای خود دست و پا می کنند. یا به اسم روانشناس و روانکاو، یا در قالب همایش ها و کارگاه ها. نسخه می پیچند و دستورالعمل می دهند و تکنیک اختراع می کنند.
باور کنید که اینجا نه قصد تمسخر داریم نه تخطئه؛ ولی باید بالاخره تکلیفمان را با حق و باطلِ این ماجراها روشن کنیم. و اگر بعضی از آنها حق هم هستند، جایگاه اصل و فرعشان را بدانیم.
دم و دستگاهِ دوستانِ "متخصص آرامش" را که جستجو کنید، آن هایی که از حرف های قلمبه سلمبه خلاصتان می کنند و بدون ابهام می خواهند راهکار عملی ارائه دهند، در بهترین حالت ممکن، چنین می گویند:
- روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانید و حتی اگر لازم شد در را به روی خود ببندید.
- هرچند وقت یک بار ساعت خود را باز کنید تا خود را از فشار زمان نجات دهید.
- متخصصان توصیه می کنند این تمرین ها را در هر روز حداقل 10 دقیقه انجام دهید. اگر خواهان آزاد کردن بیشتر استرس هستید هدف خود را 30 دقیقه در روز قرار دهید.
صاحب و ساکنِ قلب ها می گوید قلب قانون خودش را دارد. یک قانون طلایی: الَّذینَ آمَنوا وَ تَطْمَئِنّ قلوبهمْ بِذِکْرِ اللَّه (رعد، 28)
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب (همان) اینان کسانى هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به ذکر خدا مطمئن و آرام است آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد
به نظر شما توصیه هایی از این دست، چقدر می توانند به تنهایی تلاطم یک روانِ نا آرام و مضطرب را برای همیشه خاموش کنند؟ فکر می کنید در یک اتاق، تنها بودن یا غافل ماندن از ساعتِ گذر زندگی، به همه ی استرس ها و تنهایی ها و غم های ما اعلام آتش بس می کند؟ با عرض پوزش، ما کمی توقعمان بالاست به این سادگی ها راضی نمی شویم. حقیقت این است که شاید بعضی از این تکنیک ها تأثیرات مثبتی داشته باشد اما کافی نیست.
این صحنه را تصور کنید:
یک مهمانی شلوغ برپاست. بچه ها یکی یکی همدیگر را پیدا کرده اند و گرمِ بازی شده اند. کودکی که زیاد هم با جمع آشنا نیست، جذب بازیِ بچه ها شده و کم کم سرگرم می شود اما مدتی که می گذرد، احساس غریبی می کند؛ یادش می افتد که غیر از فضای بازی، با این کودکان و حتی بزرگترهایشان، انسی ندارد.
حس تنهایی و گمشدگی دارد؛ بغض می کند و گوشه می گیرد؛ به دنبال یک نگاه آشنا چشم می-گرداند و جستجو می کند. اگر توی این حال و هوا، خبر از دل کودک داشته باشی، همان مهمانی را مثل یک دنیای پرهیاهو می بیند که درونش گم شده و هیچ پشت و پناهی ندارد.
مشکل، بزرگیِ مهمانی نیست؛ کوچکیِ دل کودک است. درست وقتی که حس غریبی و بی پناهی، کودک را به آستانه ی گریه می برد، از دور یک آشنا می بیند که خیلی دوستش دارد: مادرش.
مادر بدون این که حرفی بزند، آرام اما محکم پلک هایش را به هم می فشرد و هم زمان سرش را به نشانه ی تأیید پایین می آورد؛ یعنی که : مامان جان، من اینجام نگران نباش. کودک ذوق می کند و با دلی قرص، می رود سراغ بازی.
شاید تشبیه جالبی نیست اما چون حضور مادر، در مهربانی و آرامش خاطر و پشتوانه ی محکم روانی، مثال زدنی است، مثالِ بهتر نیافتیم. مثالی برای آرامشِ با پشتوانه.
چرا تکنیک های آرامش به تنهایی کافی نیستند؟
چون پشتوانه ی محکمی ندارند. پس نمی توانند پشت گرمیِ کسی باشند. تأثیرات کوتاه و سطحی دارند. مثل یک مسکّن ضعیف عمل می کنند؛ درمانگر نیستند.
لطفا قانون آرامش را رعایت کنید.
قلب مطمئن ممکن است حتی تنهای تنها بماند در کربلا، عزیزانش را پیش چشمانش اسیر و پرپر ببیند، خودش غرق در خونِ یک تیرِ سه شعبه باشد؛ اما همچنان مطمئن باشد و مطمئن بمیرد: "یا أَیَّتهَا النَّفْس الْمطْمَئِنَّة ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّة" "اى روحى که در پرتو ایمان و عمل صالح به سر حد آرامش و اطمینان رسیده اى به سوى پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود هستى، و هم او از تو"
راستی مرکز طوفان و آرامش درون ما کجاست؟ قلب. باید ساختار قلب خود را بشناسیم تا دوا و شفای تلاطم هایش را پیدا کنیم.
صاحب و ساکنِ قلب ها می گوید قلب قانون خودش را دارد. یک قانون طلایی: الَّذینَ آمَنوا وَ تَطْمَئِنّ قلوبهمْ بِذِکْرِ اللَّه (رعد، 28)
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب (همان) اینان کسانى هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به ذکر خدا مطمئن و آرام است آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مى گیرد.
بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب یعنی یادت باشد که پشتوانه ی تو، یک بی نهایت است؛ پس خیالت راحت!
بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقلوب یعنی این است و جز این نیست که این آرامش جایگزینی ندارد.
قلوبهمْ بِذِکْرِ اللَّه یعنی همین که به خودشان یادآوری می کنند که تنها نیستند، دلشان قرص می شود
به دنبال قلب مطمئن باشید تا همیشه آرام باشید. قلب می تواند حتی با باطری کار کند و به سختی بتپد اما مطمئن بتپد. قلب مطمئن ممکن است حتی تنهای تنها بماند در کربلا، عزیزانش را پیش چشمانش اسیر و پرپر ببیند، خودش غرق در خونِ یک تیرِ سه شعبه باشد؛ اما همچنان مطمئن باشد و مطمئن بمیرد: "یا أَیَّتهَا النَّفْس الْمطْمَئِنَّة ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّة" "اى روحى که در پرتو ایمان و عمل صالح به سر حد آرامش و اطمینان رسیده اى به سوى پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود هستى، و هم او از تو".
پس قلبِ آدمی برای آرام بودن حتی در تنگ ترین تنگناها، نیاز به اطمینان دارد و ساختارِ وجودی اش به گونه ای است که فقط از یک منبع می تواند اطمینان بگیرد. این قانون قلب ماست و قانونِ آرامش ما.
هر تکنیک و روشی که بر پایه ی این قانون باشد و فرعِ بر این اصل قرار گیرد، می تواند قابل قبول باشد و الا، نه.